به ما گفتن : باید بازی کنید !
گفتیم : حالا با کی ؟!!!
گفتن : با تیم دنیا...
تا خواستیم بپرسیم بازی چی آخه ؟!
سوت آغاز بازی رو زدن !
فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست...
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد...!
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود !
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت:
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم تو بازی خودتو کن.
گفتم : آخه چطوری ؟!!!
بازم خندید و گفت : خیلی ساده !!!
فقط پاس بده به من !
باقیش با من...
عاشقتم خدااااا
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : چهار شنبه 16 تير 13954 نظر
| 1:57 | نویسنده : فاطمه ✿◕ ‿ ◕✿ |